به گزارش گروه رسانه حوره علوم اسلامی دانشگاهیان گیلان، فاطمه احمدی در یادداشتی نوشت: میگویند پرستاری شغل سخت و طاقتفرسایی است؛ پرستار مجبور است در طول شبانهروز با افراد مختلفی سروکار داشته باشد، آرام کردن بیمارانی که از فرط درماندگی و درد بیماری خود گاهاً بدخلق میشوند و سروصدا میکنند به عهده پرستاران است، پس بهراستی شغل سختی است.
پرستار باید همیشه خوب باشد، مهربان و صبور باشد، آرام باشد تا بتواند دیگران را نیز آرام کند؛ اما مگر یک انسان چقدر ظرفیت دارد؟ چقدر توان دارد که هرروز همراه با بیمار درد بکشد و گاهاً شاهد از دست دادن مردمی باشد که عزیز خانوادهای هستند؟ اشک و ناله و آه مردم را ببیند و باز هم بر این مصائب صبر کند و تسلای دل بازماندگان باشد؛ با احترام بهتمامی پرستاران زحمتکش صبور و وظیفهشناس ایران اسلامی هیچیک از پرستاران به گرد پای زینب نمیرسند.
زینب سلامالله علیها، دردانه آقایمان علی بن ابیطالب (ع)، دختر بهانه خلقت زهرای اطهر سلامالله و عزیزکرده آخرین نبی خدا در زمین محمد مصطفی صلواتاللهعلیه و خواهر نازدانه شاهان بهشت حسن و حسین علیهالسلام و شانه امن خواهرش امکلثوم، پرستاری بود که هیچگاه چون او زاده نشد و نخواهد شد.
گویی خدای رحمان از روز ازل به زینب (س) مأموریت داده بود که پرستار حسین علیهالسلام باشد، مراقب حسین علیهالسلام باشد، پا بهپای حسین علیهالسلام در معرکه باشد، شیر زنانه پشت برادر بایستد تا آخرین نفسهایش با جانودل تسکیندهنده دل مظلومترین بنده خدا باشد.
آری! هیچکس نمیتواند زینب (س) باشد، هیچکس نمیتواند مصائبی که بر سر سلاله نبی خدا و پاکترین یاوران آل پیامبر (ص) آمد را ببیند و دم نزند، هیچکس نمیتواند مانند زینب سلامالله علیها سر بر سینه ستبر و بدون سر سیدالشهدا علیهالسلام بگذارد، رودرروی مکارترین دشمن زمانه بایستد و با صوتی رسا و قدرتمند فریاد بزند: " ما رایت الا جمیلا ".
بهراستی تو که بودی زینب (س) دختری که شرط ازدواجش پرستاری و یاوری برادر بود.
زینب (س)! تو در کدام دانشگاه عشق درس پرستاری از امامت را آموخته بود که اینگونه بر پیمان فارغ التحصیلیت تا پای لگدهای حرامیان ملعون ایستادی تا ولایتمداری حقیقی را نشان نااهلان دهی.
زینب (س)! بانوی مصیبتزده کربلا، " مصیبه ما اعظمها و اعظم رضیتها فی اسلام " چه مصیبت عظیمی دیدی و چه صبر عظیمتری کردی بانو! تو تنها شاهد بزرگترین عزای اسلام بودی و بر آن صبر کردی، تسلیم رضای خدا شدی و باز سرو قامت و شیر زنانه ایستادی و به خیانت کوفیان خندیدی و به دشمن خشم گرفتی؛ اما هیچکدام از این دردها تو را خمیده نکرده، ای بهترین پرستار برادرِ بییاور! ای برترین پرستار شهدای نینوا!
چگونه میتوان شاهد مصیبت عظمای عاشورا بود و باز زندگی از سر گرفت و بهجای گیس کشیدن و بر سروصورت زدن برای پاسداری از قیامی بااهمیتتر صبوری کرد، آنهم چه صبری! تیری که بر گلوی علیاصغر خورد مصیبت عظمای عاشورا بود، علیاصغر مظلومترین و خوشبختترین شهید کربلا که قصه شهادتش جهان را به سکوت وا داشت و مصیبتی آفرید که پس از شنیدنش کسی را در دنیا یارای زنده ماندن نبود ...
حرمله کسی را نشانه گرفت که شبیهترین فرد برای حسین به امیرالمؤمنین (ع) بود. گویی علی علیهالسلام دوباره شهید شده بود، حرمله قلب حسین ابن علی علیهالسلام را نشانه گرفت، با شهادت اصغر قلب حسین باز شکست.
زینب (س)! چگونه قلب ترکخورده برادر را طاقت آوردی؟ اما این بار از او بر پرستاری نکردی بلکه پرستار رباب شدی، اشک از گونههای مادر پاک کردی تا بگویی از طرف برادر به خاطر این مصیبت از او عذرخواهی میکنی که علیاش بیگناه و تشنهلب به شهادت رسید؛ اما چه خوب که علی اصغر نخستین شهیدی بود که با دستان مبارک حسینت دفن شد.
این کربلا چه داشت که همه را شیفته خود کرده بود؟ زینب (س) میگوید : «رباب نگران شهادت اصغر نبود، نگران این بود که مبادا امیرش حسین (ع) شرمنده او باشد.» میگفت: «همه فرزندانم را فدای حسین (ع) میکنم».
زینب (س)! تو کیستی که شناختنت پسازاین همهسال نیز میسر نمیشود، تو کیستی که نمیشود از تو نوشت، تو در کدام آسمان منزل داری که رسیدن به گرد پایت را مشکل کرده بانو؟!
مگر امالبنین حکم مادری بر گردنت نداشت که تا به او میرسیدی به احترامت میایستاد و تو را بانوی منزل علی علیهالسلام خطاب میکرد؟ آنگاه که از علی علیهالسلام نشان شهادت قمر منیرش را دانسته بود و بر فرق سر میکوبید و تو با نوازش صورت مادر خواستی که آرامش کنی بر خود لرزید و گفت: «عباس (ع) و داراییاش را فدای شما و حسین (ع) میکند، بلکه از تنهایی حسین (ع) است که اینگونه چشمانش چون باران میبارد». این شد که او نیز تو را تسلی داد و از شهادت عباسش ابراز خوشحالی کرد.
کی و کجا زندگانی میتواند چنین تلخ و طاقتفرسا باشد؟ چه کسی جز تو میتوانست اینگونه صبوری پیشه کند و تمام آلام نامردانهای که از سر جهالت یک قوم نفرینشده بر سر بهترین خاندان پیامبر (ص) آمد را تاب آورد.
زینب (س)! پرستاری از حسین (ع) چه لذتی داشت که از تمام مشاغل دنیا سختترینشان را برگزیدی تا برگزیده باشی؟! زینب سلامالله علیها قلب رقیه سلامالله علیها را با کدامین عشق تیمار کردی که درد خار مغیلان بر پاهای کوچکش اثر نکرد و به مهر تو صبوری پیشه کرد بر مصائب کربلا؟
تو معنای تمام و کمال اولئک المقربون هستی، مگر خداوند رحمان نگفته بود هرکس صبر پیشه کند نزد من تقرب بیشتری دارد؟ تو به خدایت نیز ثابت کردی، فاطمه (س) چه دختری زاده و چه تربیتی کرده که اینگونه حکمش برای زندگی رضایت خداست، آری! حق داری جز این از صدیقه طاهره (س) برنمیآمد، اگر تو زینب (س) نبودی، اگر اینگونه صبور نبودی، اگر بر امر امامت مانند مادر که برای دفاع از ولایت امامش علی (ع) جان مبارکش را هدیه کرد، اینگونه وظیفه رساندن پیام کربلا را همچون شیر، چونان پدرت علی (ع) محکم و استوار بر دوش نمیکشیدی باید تعجب میکردیم، مگر از زهرا (س) و علی (ع) فرزندانی جز شما انتظار میرفت؟
انتهای پیام/الف